کد مطلب:315533 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

فرستادن مسلم به کوفه
هنگامی كه تعداد هیأتها و نامه های تشویق آمیز كوفیان برای آمدن حضرت به شهرشان، بسیار شد، ایشان ناگزیر از پذیرفتن خواسته شان گشت. پس حضرت، فرد ثقه و مورد اعتماد و بزرگ خانواده و پسر عم خود، «مسلم بن عقیل» را كه در فضیلت و تقوا نمونه بود به نمایندگی خود به سوی كوفه فرستاد. مأموریت مسلم، مشخص و محدود بود، ایشان موظف بود كوفیان و خواسته ی آنان را ارزیابی كند و بنگرد كه آیا راست می گویند و حقیقتا خواستار حكومت امام هستند، تا در آن صورت امام راه شهر آنان را پیش بگیرد و در آنجا حكومت قرآن را برقرار سازد.



[ صفحه 131]



«مسلم» به سرعت و بی درنگ به سوی كوفه حركت كرد و در خانه ی یكی از رهبران و رزم آوران شیعه؛ یعنی «مختار بن ابی عبیده ثقفی» كه از آگاهی و بصیرتی تام در امور سیاسی و مسایل روانی و اجتماعی برخوردار بود و شجاعتی بسزا داشت، فرود آمد. مختار درهای خانه اش را بر مسلم گشود و آنجا به مركز سفارت حسینی بدل گشت.

شیعیان كه خبر ورود مسلم را دریافت كردند، نزد حضرت رفتند و به گرمی به ایشان خوشامد گفتند و انواع احترامات لازم را تقدیم داشتند و پشتیبانی خود را از ایشان اعلام كردند. آنان به گرد مسلم حلقه زدند و خواستار آن شدند تا با او به عنوان نماینده ی امام حسین (علیه السلام) بیعت كنند.

مسلم خواسته ی آنان را پذیرفت و دفتری برای ثبت اسامی بیعت كنندگان تعیین كرد. در مدت كمی بیش از هجده هزار تن با حضرت به نیابت از امام، بیعت كردند. تعداد بیعت كنندگان روز به روز افزایش می یافت و با اصرار، از حضرت مسلم می خواستند تا با امام مكاتبه كند و از ایشان بخواهد به سرعت بسوی كوفه بیاید و رهبری امت را عهده دار شود.

ناگفته نماند كه قدرت محلی كوفه از تمامی رویدادهای شهر و تحرك شیعیان باخبر بود، لیكن موضع بی طرفانه اتخاذ نموده و از هرگونه واكنشی علیه آنان خودداری كرده بود.

علت این بی تفاوتی آن بود كه حاكم كوفه، «نعمان بن بشیر انصاری» از «یزد» كه موضعی ضد انصار داشت، روگردان بود. علاوه بر آن، دختر نعمان، همسر مختار - میزبان و همگام مسلم - به شمار می رفت.

طبیعی بود كه مزدوران و وابستگان اموی، موضع ملایمت آمیز و سهل انگارانه ی نعمان در قبال كوفه را نپسندند، آنان با دمشق تماس گرفتند، یزید را



[ صفحه 132]



از مواضع نعمان آگاه كردند، بركناری او را خواستار شدند و به جای او تعیین حاكمی دوراندیش را كه بتواند قیام را سركوب كند و مردم را به زیر یوغ حكومت یزید بكشد، درخواست كردند. یزید از دریافت این اخبار هراسان شد و مشاور مخصوص خود، «سرجون» را كه دیپلماتی كارآزموده و مجرب بود، فراخواند و قضایا را با او در میان گذاشت. سپس از او خواست كسی را كه بتواند اوضاع انفجار آمیز كوفه را كنترل كند، به او معرفی كند. سرجون نیز «عبیدالله بن زیاد» را كه در خونریزی و تهی بودن از هر خصلت انسانی چون پدرش بود، برای امارت كوفه مناسب دانست.

عبیدالله درآن زمان حاكم بصره بود. یزید طی حكمی علاوه بر ولایت بصره، امارت كوفه را نیز به ابن زیاد واگذار كرد و بدین گونه تمام عراق تحت سیطره ی او قرار گرفت. ابن زیاد دستورات اكیدی برای رسیدن فوری به كوفه صادر كرد تا بتواند قیام را سركوب كند و مسلم را از پای درآورد.